قدر واندازه خدا
بازامسال مثل همه سالها رمضان آمد،بازمثل همه سالها شب قدر رسید،بازامسال هم من آمده ام برای سوختن...
آری سوختن. رمضان از واژه رمض می آید به معنای گداخته شدن ،سوختن،شعله ور شدن...
دراین ماه هرکس بگونه ای می سوزد ؛آنکه پاک از گناه ومعصیت است وجودش چون شمع در پی جستجومعشوق دراین خراب آباد عشقهای فریبنده ودروغین گداخته ومذاب خواهد شد؛
وآنکه عمری است علف هرز گناه شاخ وبرگ ایمانش را به هم پیچیده،گناهان را در رمضان می سوزاند،
آهن وجودرادر آتش رمضان می گدازدتااز آن شمشیری برّنده ساخته بلکه باعنایت آن قادر متعال سر از تن هوای نفس جدا کند.
امّا شب قدر....
شب قدر؛شب قدر واندازه گیری است.دراین شب قدر واندازه هر انسان معین می گردد،نمی دانم قدر واندازه من چقدر است؟...
درمیزان تقدیر الهی قدر من به بزرگی گناهانم است؟یا به کوچکی اعمال صالحم؟...
که درهردوصورت در خسران خواهم بود.
امّا خدایا تنها امیدم به توست،تو که می دانم هیچگاه با من از سر عدالت تا نکردی بلکه قاعده لطف تو آن چیزی بود که من با همه وجود در زندگی ام دیدم و اگر هیچکس نداند ،من می دانم که اگر قرار بود تو مطابق صفت عدل خود واز سر عدالت با من معامله کنی، آنکه ورشکسته ومغبون خواهد شد منم...
امّا توهمیشه کمهایم را برکت بخشیدی،زشتیهایم را زیبا جلوه دادی،نقصهایم را تکمیل نمودی...
امّا خدایا! بازامشب آمده ام .مثل هر سال سرم از شرم پائین است امّا در دل طلبکارم؟!
چون میدانم که تو هر چه به من بدهی باز در مقابل داشته هایت هیچ است ومن هر چه بد باشم توبی نهایت برابر خوب...
پس من اگر به قدر واندازه خودبدم امّا توباید به قدر واندازه خودت خوب باشی....